، تا این لحظه: 10 سال و 12 روز سن داره

دختر زیبای مامان و بابا

وقت دکتر

سلام خوشگل مامان امروز وقت دکتر داشتم رفتم خداروشکر خانم دکتر گفت که دخمل زیبای من سالم و سر حاله. خداروشکر عزیزم دیشب خیلی تکون میخوردی هر بار که تکون میخوری اینقدر ذوق میکنم که نگو . خیلی دوستت دارم نازنینم.
5 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام دخترک نازم امروز هفت ماهگی رو تموم میکنی هشت ماهه میشی عزیزدلم دو ماه هم صبر کنیم انشاالله پیش مامان و بابایی به سلامتی.عزیزم عید داره نزدیک میشه مامانی هم قراره خونه تکونی بکنه نتس عزیزم خودم نمیکنم میان کمکم.خیلی دوستت دارم عزیز مامان.
4 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام نازنین مامان دیروز خیلی کار کرده بودم خسته بودم ببخش اگه تو رو اذییت کردم مامانی.دیشب خیلی تکون میخوردی وروجک مامان .بیای پیشم دیگه از تنهایی خلاص میشم جونم. خیلی دوستت دارم.
27 بهمن 1392

میخوام بغلت کنم

سلام مامانی امروز تنهایی حوصله ام خیلی سر رفته دیروز خوشحال بودم که فردا تعطیله و بابایی خونه است ولی باباییگفت که کار داره صبح زود رفته منم تنهام تو خونه . میدونم اگه تو بیای پیشم دیگه حوصله ام سر نمیره درسته عزیزم الانم پیشمی تو دلمی نازنینم .نمیدونی چقدر دوست دارم بغلت کنم نازت کنم یه لحظه از خدم جدا نمیکنمت عزیز دلم تو همه چیزمی خوشگلم. 
22 بهمن 1392

اولین نوشته واسه دختر گلم

به نام خدا سلام عزیزدل مامانی این وبلاگو امروز واست درست کردم تا خاطره هایی که باهات دارمو در اینجا برات بنویسم تا وقتی که خودت بتونی واسه خودت بنویسی.دوست دارم دخترک نازم .
9 بهمن 1392